کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


عید مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم

درباره : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
منبع : دلائل النبوة ج‏ ۱ص ۲۵۵و ترجمه الكامل ابن الأثير ج‏ ۷ ص ۴۷

ابوعبدالله الحافظ از عروة از همسر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل می‌كند كه می‌گفت نخستين علامت وحى كه بر پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ظاهر شد اين بود كه در خواب فرشتگان نكیوكار در سپيده‏ دم بر او ظاهر می‌شدند، پس از اين تا مدتى عزلت و گوشه‏ نشينى را دوست می‌ داشت و به غار حرا می‌رفت و چند شبانه روز در خلوت و ستايش و پرستش می‌گذراند زاد و توشۀ اندكى با خود بر می‌داشت و هر گاه نزد خديجه می‌آمد دوباره زاد و توشه‏ اى بر می‌گرفت، تا اينكه نا گاه حق بر او ظاهر شد، و آن چنان بود كه فرشته پيش او آمد و گفت بخوان، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌گويد: گفتم نمی‌توانم بخوانم، او مرا گرفت و در آغوش فشرد من به تلاش افتادم؛ رهايم كرد و بار دوم گفت بخوان


گفتم سواد خواندن ندارم همچنان مرا فشرد و رها ساخت و بار سوم گفت: بخوان همان پاسخ را گفتم و او همچنان مرا در بر گرفت و سپس رهايم ساخت و گفت اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ (۱) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (۲) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (۳) الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (۴) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ (۵)« بخوان به نام پروردگارت كه(جهان را) آفريد، (۱) همان كس كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد! (۲) بخوان كه پروردگارت(از همه) بزرگوارتر است، (۳) همان كسى كه بوسيله قلم تعليم نمود، (۴) و به انسان آنچه را نمی‌دانست ياد داد! (۵)» پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برگشت در حاليكه شانه‏ هايش مي لرزيد و چون پيش خديجه آمد گفت مرا بپوشانيد، او را پوشاندند تا حالت لرزه مرتفع شد آنگاه حضرت خديجه‏  پرسيد چه شده است و حضرت وقایع را به  خديجه گفت، خديجه عرض کرد نبايد بترسى بلكه بر تو مژده و بشارت باد. سوگند بخدا كه خدا ترا هرگز خوار نمی‌نمايد زيرا تو پيوند خويشاوندى را رعايت مي كنى و راست گفتارى و دشوارى را تحمّل می‌كنى و ميهمان را پذيرائى و مردم  را در سختى‏ ها يارى می‌كنى، آنگاه خديجه پيامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را با خود نزد ورقة بن نوفل پسر عموى خويش برد. ورقه از كسانى بود كه كتاب می‌خواند و می‌نوشت و انجيل را به عربى ترجمه كرده و نوشته بود و در آن هنگام  پير و نابينا شده بود. خديجه به او گفت اى پسر عمو بشنو كه برادرزاده ‏ات چه می‌گويد، ورقه به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گفت اى برادرزادۀ گرامى چه ديدى؟ و چون پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مطلب را گفت، ورقه گفت: اين ناموس الهى است كه بر موسى عليه السّلام هم نازل شده است، اى كاش مرا هم از آن بهره ‏اى بود، دلم می‌خواست زنده می‌ماندم كمر بسته در نصرت و يارى تو بكوشم.

ابو عبد الله الحافظ با اسناد خود از جابر بن عبدالله روايت می‌كرد كه شنيدم پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمود بعد از نخستین باری که جبرئیل را دیدم سخت ترسيدم و به خانه برگشتم و گفتم مرا بپوشانيد بر روى من پارچه‏ اى انداختند و خداوند عزّ و جلّ اين آيه را نازل فرمود: يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (۱) قُمْ فَأَنْذِرْ (۲) وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (۳) وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ (۴) وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ (۵) وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (۶) «اى جامه بخود پيچيده! برخيز و بيم بده و پروردگارت را به بزرگى ياد كن، جامه‏ ات را پاكيزه گردان و از پليدى بپرهيز» آيات ۱ تا ۶ سوره مدثر. « دلائل النبوة ج‏ ۱ص ۲۵۵ و  ترجمه الكامل ابن الأثير ج‏ ۷ص ۴۷»